• خانه 
  • تماس  
  • ورود 

همسفر خيال در دشت بلا

19 دی 1390 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ

دلم مي خواد بگم برات يه قصه
يه قصه از خواهري دل شكسته
دلم مي خواد بگم برات با گريه
از تشنگي و لب پينه بسته
مي خوام بگم با بغض و آه و ناله
از غصه هاي دختري سه ساله
دلم مي خواد با من بياي به خيمه
زود باش بشين اين خيمه ي حسينه
دلم مي خواد يه ذره آروم بشي
با صوت قرآن حسين گم بشي
هواي اينجا مي بيني چه گرمه!
گرماي عشقه كه هميشه گرمه
زمزمه هاشو مي شنوي با كبري
داره مي خونه،مع العسر يسري
دلم مي خواد از خيمه بيرون بياي
ببين! يه خيمه ي ديگه هم اونجاست
بيا بريم تا پشت اون خيمه ها
گوش بده !روي يه جوون با خداست
ميگه خدا، من كجا و عزيز زهراكجا
به جاي آب مي دم همه دست و پا
طفل حرم با لب خشك دل خوشه
چون كه علمدار سپاه عموشه
مي گه، عمو فردا به ميدون مي ره
آب مياره ، تشنگي هامون مي ره
فردا ميشه، ولي عموش نيومد
فقط بابا با دست خالي اش اومد
مي خوام بيايي ! ولي نه، تنها مي رم
مي خوام كه با آل علي بميرم
زينب رو مي برن با دست بسته
رقيه جان، از ترس چشاشو بسته
ربابه، ديگه جون نداره، اي داد!
انگاري كه بال و پرش شكسته
زينب و بچه ها مي رن چه خسته
من تو خيالمم ، هنوز نشسته
نمي شه آروم دل بي تاب من
تا وقتي خنجر رو گلو نشسته
مي خوام كه خنجر رو درش بيارم
انگاري كه يادم مي ره تو خيالم
دوباره زينب رو مي بينم از دور
گره خورده نگاهش به خيالم
برو عزيز! خدا پشت و پناهت
نگاه نكن به پشت سر، قربون اون نگاهت
يه روز مياد يه مرد كربلايي
مياره عدل و داد مرتضايي
خدا كنه كه من الان نميرم
مي خوام كه روضه ي حسين بگيرم


افسانه لاغري فيروز جايي –طلبه پایه پنجم

 1 نظر

تیر سه شعبه

19 دی 1390 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ

پرده اول

گهواره تزیین شده دست به دست در بین زنها می چرخید
به هرکس که میرسید آن را میبوسید و برای ادای نذرش پولی داخلش می انداخت
صدای گریه جمع و مداحی روضه خوان لحظه ای قطع نمی شد.
زن نگاهی به فاصله رسیدن گهواره با خودش کرد.هنوز دو سه نفری فاصله تا او بود
دست در کیفش کرد و اسکناس 5هزار تومانی را از در آورد
گهواره به همسربرادرش که سالها بود در حسرت بچه دار شدن به سر میبرد ، رسید
میخواست ببیند او چقدر پول میدهد.کمی به جلو خم شد.همسربرادرش آرام دست در کیفش کرد.اسکناس هزار تومانی  را که برای ندیدن جمع در دستش مچاله کرده بود بیرون آورد.سرش را برروی دیواره گهواره تکیه داد و آرام زیرلب زمزمه ای  کرد  و  پارچه سبزگهواره را بوسید و پول مچاله شده در دستش را آرام درونش انداخت.
ولی او دید.نچ نچی کرد و منتظر رسیدن گهواره به دست خودش شد
حالا گهواره مقابلش بود.
- برای شادی دل حضرت رباب بلند صلوات بفرست
و خودش بلندتر از جمع صلوات فرستاد
-اللهم صل علی محمد و آل محمد
- انشاالله هرکی دلش بچه میخواد مخصوصا  برادر خودم بچه دار بشه بلند صلوات بفرست
اللهم صل علی…
همسر برادرش از خجالت نگاه جمع چادرش را بر روی چهره کشید و…


***
پایش را در کفشش جابجا کرد
- تو رو خدا چه جوری روت شد؟نگفتی جمع ببینند یه هزار تومنی انداختی توی گهواره آبروی داداشم میره؟ نداشتی میگفتی من بهت میدادم
- نه خوب.صبح حسین آقا زود رفت نتونستم ازش پول بگیرم
- باز دیر از خواب پاشدی؟انگار زن ویار داره. یه ذره زرنگ باش
عروس جوان باز سرش را پایین انداخت
-سلام علیکم.حالتون خوبه؟قربونتون برم.شما خوبین؟خانواده خوبن؟آقازاده ها؟دختر خانما؟قبول باشه انشالله
-سلام برسونید
-قربون شما.خداحافظتون
آرام سر در گوش همسر برادرش برد
-شناختیش؟زن دوم حاج اصغره.فکر میکنه کسی نمیشناستش
عروس جوان نگاهی کرد و گفت:پس شما از …
- وا!!من از کجا میدونم؟ چند شبه زری زن ممد آقا میبینه که اصغر آقا میره خونشون و بعد کلی وقت میاد بیرون.آخه خونشون روبروی همه.خجالت هم نمیکشه.باید آدم حواسشو حسابی جمع کنه توی این دور وزمونه
بگذریم.حالا عصر میایی بریم روضه کوکب خانم؟مداحش خوب میخونه
میگن عروس جدیدشو هم میاره برای پذیرایی.میگن پسره بهش سرتره.عاشقیه دیگه
با توام.چرا لال مونی گرفتی؟میایی یا نه؟
عروس جوان در فکر بود.فکر اینکه همسرش که صبح میرفت سرکار در فکر این بود چطور کارفرمایش را راضی کند تا مساعده این ماهش را هم بدهد تا بی پولی این ماهشان را که دوباره خرج درمان هر دویشان شده بود بدهند
***
-خدا خیر دنیا و آخرت بهتون بده
مرد از پله ها به آرامی پایین آمد.
-خواهش میکنم خانم.شما دعا کنید و بیشتر مراقبش باشید.
-اگر کمکهای شما نبود خدا میدونه این بچه الان چی شده بود
-خدا خواست.واقعا مشیت الهی بود.میگن هیچ کاری بی حکمت نیست
مرد خم شد و پشت کفشش را درست کرد
-اون موقع که سعید ما به این کوفتی دچار شد منو مادرش مردیم و زنده شدیم ولی خوب حالا میفهمیم که سودش برای همچین روزایی بوده که وقتی میبینیم جوون دیگه ای هم دچار شده بهتر خودشو و خانواده اشو درک میکنیم
-به هاجر خانم خیلی سلام برسونید.اسباب زحمت شما شدیم توی این مدت.
زن مرد را تا دم در بدرقه کرد.

-از روح حاج محسن خواستم به شما و هاجرخانم دعا کنه و خدا خیر و برکتشو براتون بفرسته.
-سلامت باشید حاج خانم.با اجازه اتون.یا علی
مرد درب را پشت سرش بست
دستهایش را به طرف آسمان بلند کرد:
-خدایا خودت به این جوون و مادر تنهاش کمک کن.

مریم اسماعیلی-طلبه پایه پنجم

 1 نظر

اربعین حسینی

19 دی 1390 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ


چهل روز در به دری ، چهل روز اسارت ، چهل روز رنج واینک بازگشته ای، اما بی رقیه ، بی کاروان.
اینک کربلا دیگر نه خیمه ای دارد ونه بیرقی!
چهل روز گذشته است ، چهل سپیده سرخ در خون تپیده ، چهل غروب غم انگیز ، چهل روز در حزن واندوه، چهل روز گذشته است.
چه هاست در دلت، زینب؟
چهل روز می شود که دیگر صدای حسین(علیه السلام) را نشنیده ای!
چهل روز می شود که دیگر چشمهای برادرت را ندیده ای!
چهل روز می شود که دیگر بر قامت رعنای اباالفضل(علیه السلام) و(إن یکاد) نخوانده ای!
چهل بار در این روزهای عزا ومرثیه ، کربلا را گریه کرده ای.
چهل کربلا داغ دیده ای.
چهل علقمه اشک ریخته ای.
چهل بار درد سیلی را تجربه کرده ای!
هنوز مشک بی آب وسقای بی دست، کنار فرات است.
هنوز درد سیلی، سه سالگی دخترکی را آزار می دهد.
چهل روز است که ردّ خون حسین (علیه السلام)را به همه جا کشانده ای!
چهل روز است که پیکار بی نهایت حسین(علیه السلام) را ادامه داده ای.
چهل بار دیگر هم در کربلا باشی ، باز زمین می میرد وآسمان کمر خم می کند.


وجیهه اسماعیلی، دانش آموخته

 نظر دهید »

صدای پای محرم!

19 دی 1390 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ

محرم، عاشقانت گوش ب زنگ صدای توأند و کربلا دارالشفای دلهای داغ داری است که عمری درعطش تبسم لبهای خشکیده ماتم گرفته اند .
آری، تو دوباره آمدی با تو محرم وهمه جا کربلا.
آمدی تا دوباره پرچم مظلومیت نامدارانت در عرش وفرش به اهتزاز در آید ، که سنت گریستن بر مصیبت تو ، آغازگر قرن ها عزاداری است .
آغازی که از قندانه امام حسین(علیه السلام) وبا اشکهای رسول الله(صلی الله علیه وآله) تبرک گرفته است.
محرم، مقتل وطواف سرخت، بیرق هرچه جهاد وفریاد آزادگی یاران آزاده ات در گوش عالم است.
کربلا مسلخ عشق وتو یادآور لبهای خشکیده ای وحسین قامت ایمان که سرهای وداع را بر زانو می نشاند.
کربلا وعده گاه برگزیدگان خداست .
محرم! تو معنای همان لحظه ای که زبان مرثیه شعله می گیرد تا داغ پفرزند زهرا(علیها السلام) را با اشک ناله زند.
باز هم تو محرم! باز ندای آمدن توست وصدای گامهای حسرتی که تا روز حادثه بر قلبها می تازد.
اندوه وسکوت غمبارت ، نهیب دردهای پیچیده در دشت، باز هم گامهای عشاق را به این مذبح عشق می کشاند تا نظاره گر ایمان راستین اهل بیت در اوج نامردی های ایام باشند.
بازهم محرم ….. باز هم محرم

وجیهه اسماعیلی، دانش آموخته

 نظر دهید »

یا قمر بنی هاشم....

19 دی 1390 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ


دلم چنان تنگ است که حتی سیل آساترین بارش اشک هم تسکین دردم نیست…
و صدایم چنان گلوگیر است که هیچ فریادی را یارای درهم شکستن سکوتش نیست…
می خواهم بنویسم از چشمانت،چشمانی که تمام گیتی را در خود جای داده است اما نوشتن از تو سخت است همچون درک عظمت جایگاهت، و معنا کردن غربتت دشوار است آن هنگام که زیر هجوم وحشیانه ی دیوصفتان روزگار یکه و تنها، مشک به دست شمشیر می زدی و خدا را به یاری خویش فرامی خواندی…
سخت است از اندوهت نوشتن آن هنگام که در دستان مهربانت امان نامه ای را دیدی که عرق شرم بر پیشانی آسمانی ات نشاند؛ شرم از حسین، از نگاه پرمهر زینب و شرم از چشمان پرسش گر کودکانی که عمق نگاه نافذ عمو برایشان تیکه گاهی بود عظیم… و تو مثل همیشه معرفتت را به عرش رساندی….
آفرین بر فضلت ابوفاضل….
ای زاده ی ام البنین و پسر فاطمه وسعت آسمان یادآور مهربانی توست…!
سقای حرم!دستان جدا از تن تو آیینه ی هزار بار لطف و مهربانی است….
آه از داغ تو که کوه صبر حسینی را شکست و آه از دل حسین که همزمان با پایین آمدن عمود خیمه ات تمام حجم آسمان بر سرش فروریخت…

عهدیه اسدی صفا، طلبه پایه سوم

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 4
  • 5
  • 6
  • ...
  • 7
  • ...
  • 8
  • 9
  • 10
  • ...
  • 11
  • ...
  • 12
  • 13
  • 14
  • ...
  • 38

جستجو

موضوعات

  • همه
  • به قلم طلاب
  • کتیبه ها
  • سوالات محرمی

آرشیوها

  • آذر 1395 (2)
  • آبان 1395 (2)
  • مهر 1395 (1)
  • دی 1390 (99)
  • آذر 1390 (83)
  • بیشتر...

پیوندها

  • تاریخ نگار محرم
  • شور و شعور حسینی
  • جشن وبلاگی فجر
  • جانم فدای امام علی النقی علیه السلام
  • نامه ای به روح الله
  • ده ختم قرآن به نیت «رفع مهجوریت قرآن»
  • ختم هفتاد و دو زیارت عاشورا
  • ریحانه
  • بزم فرات
  • ختم سي هزار زيارت عاشورا
  • تجربه های رمضان
  • یار مهربان
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس