روضه ای با عمه
24 دی 1390 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ
می روم با زینب
هروله تا روضه
قتلگاه و خیمه
***
آتش و دود و آه
عطشی بس جانکاه
***
نفسم بند آمد
و دلم تنگ آمد
سینه را شور آمد
واندر آن شور عزا
می زنم بر سینه
ذکر لب ، یا عمه
***
ز نفس می افتم
چو رسم بر خیمه
***
مویه ای سر گیرم
عمتا ، وا عمه
***
بعد این
شام بلا
ای صبورعمه
بیا
تو نباشی
طفلان
بی سر و سامانند
هرچه سر بر نی رفت
همه سرگردانند
***
این تو و این مجلس
یا شکیبا عمه
خطبه خوان
بسم الله
که بخواند با تو
سرور این سرها
آیه آیه ذبحِ
شرح قرانش را
دلنوشته : ف . ا
پ ن : با همه نقصها این شعرم رو دوست دارم چون با خط به خطش با همه وجودم اشک ریختم