• خانه 
  • تماس  
  • ورود 

به هر قیمتی اشک نمیریزم!

13 آذر 1390 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ

از اسب پیاده شد و کنار القمه زانو زد. دستهایش را در آب روان فرو برد. قطرات آب از هم پیشی گرفتند تا بر این دستها بوسه بزنند و میان کاسه آن انگشتان آرام بگیرند.

دستها را بالا آورد و نزدیک لبها برد، چند لحظه­ای مکث کرد. اشگشتانش باز شدند و آب غلطید و به آغوش فرات برگشت …

                                                 *****

این سالها، هربار که به تاسوعا رسیده­ایم، این جملات را شنیده­ایم و تصور کرده­ایم و اشک ریخته­ایم اما …

نمی­دانم چرا هیچ­وقت دلیل آن چند لحظه مکث را آنطور که مداح هیأت می­خواند، باور نکردم.

می­گفت: سقای کربلا، خواست تا کمی آب بنوشد اما ناگهان به یاد لبهای تشنه حسین(ع) و کودکان منتظر در خیمه­ها افتاد. فکر کرد که چطور سیراب شود وقتی امامش و همه اهل بیتش تشنه هستند؟ پس آب را ریخت …

همیشه فکر میکردم چطور ممکن است عباس(ع) که فقط به خاطر کودکان لب­تشنه اربابش، مشک را برداشت و خود را به آب رساند، حتی لحظه­ای لبهای تشنه آقایش و چشمان منتظر کودکان او را فراموش کرده باشد که حالا بخواهد (ناگهان) به یاد آنها بیفتد و آب را بریزد؟؟

شما باور می­کنید؟

یادم هست مدتها پیش جایی خواندم:

اسب، حیوان وفادار و عجیبی است. علمدار کربلا، وقتی کنار آب رسید، دید که اسبش ایستاده و آب نمی­خورد. او خوب می­دانست که این اسب، تا زمانی که صاحبش آب ننوشد، لب به آب نمی­زند. این شد که دستانش را پرآب کرد و به سمت دهانش برد و وانمود کرد می­نوشد. اسب، با دیدن این صحنه، وقتی مطمئن شد که صاحبش تشنه نمی­ماند،شروع به خوردن آب کرد …

خواندن این ماجرا، دلیل آن چند لحظه مکث را برایم روشنتر کرد و هرچند نمی­دانم این قضیه چقدر به واقعیت نزدیک است اما بیشتر می­توانم باورش کنم. خیلی بیشتر از آن فراموشی لحظه­ای!

                                               *****

صحنه شهادت علی اصغر(ع)، یکی از جانسوزترین صحنه­های عاشوراست اما …

معمولن پای روضه حضرت علی اصغر نمی­نشینم. باورم نمی­شود امام و مولایم با آن همه عظمت، وقتی رفته که همه هستی­اش را دو دستی نثار معبود کند، ناگهان شیرخواره­اش را روی دست می­گیرد و به سپاه دشمن می­گوید: حداقل به این طفل شیرخوار رحم کنید!

شما باور می­کنید؟

این سالها، گاهی جملات روضه­خوان­ها عوض شده و این صحنه را به شکل­های دیگر تعریف می­کنند که حداقل این جملات امام در آن نیست. شاید آنها هم این جملات را دور از شأن شیرمرد کربلا دیده­اند و این، جای شکر دارد.

در بسیاری از کتب تاریخی که تحریفات عاشورا را بررسی کرده­اند، ازجمله در میان برخی جملات استاد مطهری، اشاره شده که در کربلا طفل شیرخواره­ای وجود نداشته.

البته این بدان معنا نیست که علی اصغر(ع) در کربلا حضور نداشته بلکه فقط نشان می­دهد شیرخوار نبوده.

بااینحال من نمی­خواهم در این سخن کوتاه، این موضوع را بررسی کنم و تشخیص درست و غلطش هم کار من نیست و باید به اهلش سپرد.

اما فقط می­خواهم بگویم گاهی می­ترسیم ازینکه تصوراتمان به هم بریزد. تصور طفل شیرخواره­ای که بر روی دست پدر، حنجرش دریده می­شود، تصویریست که سالها با آن اشک ریخته­ایم و اگر ناگهان آن را از ما بگیرند، حس می­کنیم چیز بزرگی گم شده و درنتیجه هرآنکه چنین چیزی را بگوید، منافق و کافر می­دانیم.

مسائلی ازین دست زیادند که درقالب تحریفات عاشورایی به آنها پرداخته شد و با عکس­العمل شدید مردم، مواجه شد.

اما خوب است یادمان باشد تصاویر اینچنین، آن حقیقت هزارتوی کربلا و عاشوراییان نیست که باید به خاطرش اشک بریزیم و بر سر و سینه بکوبیم. حقیقت، تشنه لبیک بودن است که همچنان در قالب یک شعار باقی ماند و هیچگاه به خاطر درنیافتنش، گریه نکردیم و افسوس نخوردیم.

                                                  *****

بعضی روضه­ها هست که وقتی می­شنوم، چهار ستون بدنم می­لرزد و با خودم فکر می­کنم این مداح چه جرأتی دارد که درباره بزرگانی آنچنان والا و مقرب، چنین کلمات سخیفی را به کار می­برد! حاضرم شرط ببندم اگر مثلن پدر این مداح از دنیا رفته باشد و کسی در مراسم عزای او، چنین جملاتی را درباره مرحوم بگوید، قطعن به دست خود این مداح کشته خواهد شد!

آیا واقعن اشک گرفتن از مردم، به هر قیمتی جایز است؟ چند شب پیش رحیم­پور ازغدی، به نقل از یکی از بزرگان، خطاب به مداحان و شاعران اهل بیت می­گفت: چرا امام حسینی را که در کربلا گفت"هیهات من الذله"، شما چنین خوار و ذلیل می­کنید؟

رحیم­پور می­گفت بزرگی در خواب دیده قیامت شده و خدا می­خواهد او را به جهنم بفرستد. دلیلش هم این بود که خداوند می­فرمود: چرا حسین مرا خوار کردی؟

آن بزرگ گفته بود من چنین نکردم. و ناگهان طوماری از هرآنچه که در تکایا و هیأت­ها خوانده بود، جلوی چشمش ظاهر شد. وقتی از خواب بیدار شد، به کل مداحی و روضه خوانی را کنار گذاشت، چون می­گفت بدون گفتن این چیزها، مجلس نمی­گیرد! پس ترجیح داده بود کلن چیزی نگوید که حداقل آخرتش به باد نرود.

 خدایی، خواندن و سرودن برای اهل بیت، توفیق و عنایتی است که غافل شوی، به جای ثواب، دچار عقوبتت می­کند.

مدتهاست که در هر مجلس و پای هر منبری نمی­نشینم و اشک نمی­ریزم. چون احساس می­کنم ناله کردن و شور بخشیدن به لحظه­هایی از روضه که روضه­خوان­ها (با عذرخواهی از امام زمان(عج)) آنها را می­خوانند، خودش همراهی کردن و شریک شدن در عقوبتی است که احتمالن باید خیلی دردناک باشد.

مهدیه یکتا

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: به قلم طلاب لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

جستجو

موضوعات

  • همه
  • به قلم طلاب
  • کتیبه ها
  • سوالات محرمی

آرشیوها

  • آذر 1395 (2)
  • آبان 1395 (2)
  • مهر 1395 (1)
  • دی 1390 (99)
  • آذر 1390 (83)
  • بیشتر...

پیوندها

  • تاریخ نگار محرم
  • شور و شعور حسینی
  • جشن وبلاگی فجر
  • جانم فدای امام علی النقی علیه السلام
  • نامه ای به روح الله
  • ده ختم قرآن به نیت «رفع مهجوریت قرآن»
  • ختم هفتاد و دو زیارت عاشورا
  • ریحانه
  • بزم فرات
  • ختم سي هزار زيارت عاشورا
  • تجربه های رمضان
  • یار مهربان
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس