• خانه 
  • تماس  
  • ورود 

بابا سلام

19 دی 1390 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ

 

دستهایم خسته …

پاهایم ناتوان و پر آبله …

چشمهایم منتظر …

صدای قلبم خرابه را پر کرده

آسمان را در قاب طلایی کنج ویرانه های شام تماشاگرم

با دستان کوچکم از پیشانیش ستاره  می چینم

لالای رباب نغمه ی عزای عرشیان شده

در میان سکوت سرشار از فریاد خرابه

صدای عمه فضا را در هم می شکند… رقیه ….. رقیه ….

عمه جوابم را نمی شنید

صدایم در حنجره گم شده

.

.

…… احساس عجیبی است

همه هستند همه آمده اند …

آغوش پدر برایم باز است

چقدر دلم برای بوسیدنش تنگ بود

چشمم پر ازاشکهای التماس ،قلبم سرشار از شوق دیدار

با صدایی لرزان گفتم:

بابای خوبم ســـــلام

سرو


مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: به قلم طلاب لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

جستجو

موضوعات

  • همه
  • به قلم طلاب
  • کتیبه ها
  • سوالات محرمی

آرشیوها

  • آذر 1395 (2)
  • آبان 1395 (2)
  • مهر 1395 (1)
  • دی 1390 (99)
  • آذر 1390 (83)
  • بیشتر...

پیوندها

  • تاریخ نگار محرم
  • شور و شعور حسینی
  • جشن وبلاگی فجر
  • جانم فدای امام علی النقی علیه السلام
  • نامه ای به روح الله
  • ده ختم قرآن به نیت «رفع مهجوریت قرآن»
  • ختم هفتاد و دو زیارت عاشورا
  • ریحانه
  • بزم فرات
  • ختم سي هزار زيارت عاشورا
  • تجربه های رمضان
  • یار مهربان
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس