• خانه 
  • تماس  
  • ورود 

گاهِ سعادت...

10 آذر 1390 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ

عمرو بن جناده انصاري! چه سعادت مند بودي كه دلدادگي پدرت به پيامبر و پيوستن وي به جرگه انصار، عاقبت به بار نشست واين دلدادگي با جانبازي درعاشوراي سنه 61 هجري  رنگ  خون به خود گرفت. مگر نه اينكه خداوند وعده كرده است كه: ” من طلبني وجدني ومن وجدني عرفني ومن عرفني أحبني ومن أحبني عشقني ومن عشقني عشقته ومن عشقته قتلته ومن قتلته فعلي ديته “.پدر در ركاب امام، مشق عشق كرد و آنگاه كه سر بر زانوي مولايش به لقاء الله پيوست و جاودانه شد، گاه تو رسيده بود، كه در اوان نوجواني پاي در جاي پاي  پدر نهي، بنازم به استقامت مادري كه بوسيدت و بوييدت و لباس رزم بر تنت كرد و زمزمه كرد بر گوشت كه:"فرزندم اگر نبرد تو در ميدان لحظه اي در تعويق شهادت حسين بن علي موثر باشد، بر توست افتخار رقم زدن چنين تاخيري” و اينچنين براي رخصت رزم به خدمت امامت فرستاد، امام كه نميخواست مادر شوي از دست داده ات داغ فرزند بر دلش نشيند، امر به نرفتن به ميدان مبارزه ات كرد، ليكن آنگاه كه از اذن مادر مطلع گشت، رخصتت عطا. جامه رزم گرچه بر تنت ناموزون مي نمود، ولي چهرهء گلگون از شعف شهادتت، عجيب هماهنگ با سرخي شفق عاشورا بود، رجز ميخواندي و طنين صدايت هيبت پوشالين خصم را به لرزه انداخته بود:

ادامه »

 نظر دهید »

یا للعجب !

10 آذر 1390 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ

و چه خوش می گفت راس الجالوت که:” بخدا قسم میان من و داود پیامبر هفتاد پدر فاصله است، اما وقتی یهودی ها مرا می بینند به من احترام می کنند، ولی میان فرزند پیامبر شما و پیامبرتان یک پدر بیشتر فاصله نبود و شما فرزندش را به شهادت رساندید.”

اما مِن ذابٍّ یَذُبُّ عن حرَمِ رسول الله؟!


مهتاب ابیان

 نظر دهید »

تمام عمر ...

10 آذر 1390 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ

تمام عمر را یا ایها الناس / طپش های دلم میگوید عباس

امروز به کنار فرات رفتیم ! جای همه تان خالی دلی سیراب کردیم از یاد حضرت عباس !
کسی را در اطراف فرات نمی بینی که به فرات قشنگ نگاه کند ! این روزها همه به سواری بلند بالا می اندیشند که ساقی طفلان حسین است …
این روزها نه فقط که  فَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِينَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِينَ دَرَجَةً برای عباس است بلکه مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا  هم برای عباس است ..
وقتی که شیرینی  صحبت های روحانی کاروان با شوری اشک ممزوج می شود خوشمزه ترین طعم
گریه به ارمغان می آید .. 
ساعت ها به فرات نگاه کردیم .. ساعت ها سکوت کردیم .. بعضی از بچه ها با حرص سنگ پرت می کردند تووی آب .. آب که موج می انداخت صدای پای اشک از جاده ی چشم ها بگوش می رسید..
مرغ های دریایی اطراف فرات پرواز می کردند و روی آب می نشستند ..
چه واژه ی غریبی شده این روزها ” آب ” ..

بخش کن ؛
آب!
یک بخش است ،
اما 
پیکر عباس ؛
بخش بخش 
..


قسمتی از سفرنامه کربلا به قلم ح. الف

 نظر دهید »

قشنگ ترین ماه عسل

09 آذر 1390 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ

این خانواده از سه نفر تشكیل مى‎شدند، از عشایر بودند و به آیین مسیحیت اعتقاد داشتند، هنگامى كه كاروان امام حسین در مسیر خود به سوى كوفه، به سرزمین ثعلبیه رسید، امام از دور خیمه سیاه سوخته‎اى دید، تنها به سوى آن خیمه حركت كرد، وقتى به آنجا رسید پیرزنى را دید، نام او “قمر” بود، پسرش “وهب” براى صید به صحرا رفته بود، عروسش “هانیه” نیز در این وقت همراه شوهرش وهب بود.

امام احوالپرسى گرمى با قمر كرد، قمر مقدارى از حال و روزگار خود را براى آن مرد ناشناس (كه نمى‎دانست او امام حسین است) تعریف كرد از جمله گفت: «ما در این بیابان، در مضیقه آب هستیم.»

امام او را به كنارى برد، و سنگى در آنجا بود، با نیزه خود، آن سنگ را از جا كند، چشمه آب زلالى از زیر آن سنگ آشكار شد، سپس امام با قمر خداحافظى كرد و هنگام خداحافظى ماجراى خود را تذكر داد و از قمر خواست كه به پسرش بگوید مرا در راه یارى حق و مبارزه با ظلم، كمك كند.

امام از آنجا رفت، قمر آن چنان دلباخته امام شده بود كه مى‎خواست پر درآورد و همراه امام برود، ولى صبر كرد تا پسر و عروسش آمدند، ماجراى چشمه و برخورد مهرانگیز امام را براى آنها تعریف كرد. آن سه نفر مجذوب دیدار امام شدند، همه چیز را رها كردند و به سوى امام حسین(علیه‎السلام) حركت نموده و خود را به امام رساندند، و در محضر آن بزرگوار، مسلمان شدند، و جزو یاران آن حضرت شده و با هم به كربلا رسیدند، در آن روز ورود، نه روز از عروسى وهب با هانیه مى‎گذشت.

پسرم! برخیز و پسر دختر پیامبر را یارى كن.» وهب به میدان رفت، و با دشمن جنگید و سرانجام اسیر شد.

روز عاشورا فرا رسید، قمر پسرش وهب را براى یارى فرزند زهرا(علیهاالسلام) آماده مى‎كرد، مكرر به او مى‎گفت: «پسرم! برخیز و پسر دختر پیامبر را یارى كن.» وهب به میدان رفت، و با دشمن جنگید و سرانجام اسیر شد. او را نزد عمر سعد آوردند، عمر سعد كه دلاوری‎هاى او را دیده بود گفت: «چه شكوه و رشادت سختى داشتى» سپس به دستور او گردنش را زدند و سرش را به سوى لشكر امام حسین (علیه‎السلام) افكندند، مادرش قمر سر او را گرفت و به آغوش كشید و خون صورتش را پاك كرد و گفت: «حمد و سپاس خداوندى را كه با شهادت تو روى مرا سفید كرد.»

سپس سر را به سوى دشمن انداخت، یعنى ما متاعى را كه در راه دوست داده‎ایم، پس نمى‎گیریم.

آنگاه عمود خیمه را كشید و به جنگ دشمن شتافت، امام او را به خیمه برگردانید.

هانیه خود را بر سر پیكر به خون تپیده شوهرش وهب رسانید، در حالى كه خون پیكر پاك او را پاك مى‎كرد، مى‎گفت: “هنیئا لك الجنه؛ بهشت بر تو گوارا باد.”

شمر به غلامش به نام رستم گفت او را بكش، رستم عمود آهنین بر سر آن نوعروس زد، هانیه نیز در كنار شوهر، شهد شیرین شهادت نوشید، و به عنوان اولین زن شهید كربلا، بر سكوى پرافتخار شهادت ایستاد.

وهب آنچنان جانبازى كرد كه در پیكر پاكش، اثر هفتاد ضربه شمشیر و نیزه دیده شد.

به این ترتیب این دو نوعروس و نوداماد، ماه عسل خود را در كربلا گذراندند، و مادرشان در كنارشان خدا را شكر مى‎كرد كه دو دسته گلى را در طبق اخلاص نهاده و در محضر امام حسین(علیه‎السلام) به پیشگاه خداوند مهربان اهدا نموده است. هزاران رحمت و درود بر این خانواده دلباخته و شیفته حق و حقیقت.

 

مهتاب ابیان


 نظر دهید »

هذا مصارع العشاق

09 آذر 1390 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ

کربلایی شدن یعنی ثبات قدم در راه عشق و پایمردی در مهلکه ها و معرکه هایی که هیچ گوشی نشنیده و هیچ چشمی ندیده. همان طور که خدا بهشتی و نعمت هایی دارد که نه چشمی ندیده و نه گوشی شنیده و نه به قلب بشری خطور کرده است مصیبت شما هم همین گونه است. لا عین رات و لا اذن سمعت و لایخطر علی قلب بشر… درست فهمیدم؟ .. حقیقت کربلا یعنی همان نعمت و بهشت خاص خدا که فرمود تلک لخاصه اولیاءه

ح-الف

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 27
  • 28
  • 29
  • 30
  • 31
  • ...
  • 32
  • ...
  • 33
  • 34
  • 35
  • ...
  • 36
  • ...
  • 37
  • 38

جستجو

موضوعات

  • همه
  • به قلم طلاب
  • کتیبه ها
  • سوالات محرمی

آرشیوها

  • آذر 1395 (2)
  • آبان 1395 (2)
  • مهر 1395 (1)
  • دی 1390 (99)
  • آذر 1390 (83)
  • بیشتر...

پیوندها

  • تاریخ نگار محرم
  • شور و شعور حسینی
  • جشن وبلاگی فجر
  • جانم فدای امام علی النقی علیه السلام
  • نامه ای به روح الله
  • ده ختم قرآن به نیت «رفع مهجوریت قرآن»
  • ختم هفتاد و دو زیارت عاشورا
  • ریحانه
  • بزم فرات
  • ختم سي هزار زيارت عاشورا
  • تجربه های رمضان
  • یار مهربان
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس