• خانه 
  • تماس  
  • ورود 

کفنی داشت ز خون و کفنی داشت ز خاک

12 آذر 1390 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ

غلامش را فرستاده بود به کربلا اما اکنون با هرآن چه همراهش فرستاده بود بازگشته بود.

غلام برگشته بود اما پر اشک٬ به خود پیچان!

پرسید: چه شد؟ همسرم زهیر را در میان کشته گان نیافتی؟ مگر کفن ندادمت تا او را کفن و دفن نمایی؟

غلام سر افکنده بود. می نالید. چه باید می گفت در وصف آن چه ناباورترین باورنکردنی بود؟!

پس از اشک و آه سر بلند کرد و گفت:

در میان بدن های شهید و خون آلود به دنبال تن زهیر می گشتم تا او را بیرون آورده و طبق فرمان شما کفن نمایم. اما صحنه ای دیدم که توانم را از من ربود. خاک بر سرم کرد و کاش همان لحظه قالب تهی می کردم.

آن وقتی که دیدم بدن مطهر اربابمان حسین بدون سر٬ عریان٬ بی کفن٬ پاره پاره بر زمین افتاده

و من چگونه زهیر را کفن می نمودم در حالی که جسم پاره ی تن رسول خدا به آن حال باشد؟

+

خیلی سنگین بود. خیلی. امشب این ماجرا رو از سخنران مجلس عزا شنیدم…

حسین…

مهتاب ابیان

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: به قلم طلاب لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

جستجو

موضوعات

  • همه
  • به قلم طلاب
  • کتیبه ها
  • سوالات محرمی

آرشیوها

  • آذر 1395 (2)
  • آبان 1395 (2)
  • مهر 1395 (1)
  • دی 1390 (99)
  • آذر 1390 (83)
  • بیشتر...

پیوندها

  • تاریخ نگار محرم
  • شور و شعور حسینی
  • جشن وبلاگی فجر
  • جانم فدای امام علی النقی علیه السلام
  • نامه ای به روح الله
  • ده ختم قرآن به نیت «رفع مهجوریت قرآن»
  • ختم هفتاد و دو زیارت عاشورا
  • ریحانه
  • بزم فرات
  • ختم سي هزار زيارت عاشورا
  • تجربه های رمضان
  • یار مهربان
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس