دلنوشته
شوري دردل نهفته ،بي قرار و نالان ، با سينه اي سوزان و اميدوار ،اميد به اينكه سوز دلش برسد به پاي سوز دل زينب غمديده - سلام الله عليها - چشمان خونبارش نشان از جگري سوخته از داغ حج نا تمام دارد . حجي كه قرباني اش شش ماهه اي بر روي دستان پدر بود .
عاشورايي خونين به ظهر مي رسد و خورشيد بر افروخته تر از بي شرمي نامردمان سيه دل .
دسته هاي سينه زن تسبيح وار در گذرند و خدا و خداي حسين مي داند چه مي گذرد بر دل هر مسلمان ، سياه پوشان داغ علي اكبر جوان ، به ياد دو دست به ناحق بريده ابوالفضل چونان بر سينه مي كوبند كه نفير از دستانشان بر مي خيزد ، زنجير را به شانه مي زنند تا كمي كم كنند از درد تازيانه هاي سنگين بر تن لطيف دختركان حسين - عليه السلام -
دسته هاي سينه زنان ، خون گريه مي كردند تا كه شايد بيابند نشاني از دليل اين همه قساوت ، ولي آه و واويلا هيچ عذري و بهانه اي نتوانست كه تقسيم كند سيلي بر صورت دخترك سه ساله ، همچنان مي زند و مي گريد و خون مي بارد از ديدگان ، خود نمي داند چگونه برپاي ايستاده بعد از شنيدن قصه ي غصه ي اسارت زينب كبري - سلام الله عليها-
اين سيه پوشان خون جگر با شور و عشق ، سوي مولا رو كرده اند تا كه بگويند اگر در عاشورايي خونين و غمگين ، با خون دلي شما به پايان رسيد ، ولي اينك زيادند آن عاشقان دل سوخته كه نخواهند گذاشت فرزندت مهدي موعود - عجل الله - دل سوخته و تنها بماند.
خانم راضيه حسيني پور