• خانه 
  • تماس  
  • ورود 

سفير عطش

10 دی 1390 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ

به نام خداي شهيدان

كارم را شروع كردم. از يك طرف شكسته دل بودم و از طرف ديگر خوشحال بودم كه ميتوانم سهمي در ياري امامم داشته باشم.

به راه افتادم ودر هر قدم درسهاي كه از امامم و يارانشان گرفته بودم با خودم مرور ميكردم.به هر انساني ميرسيدم شروع ميكردم به گفتن،از امام حسين ميگفتم و از عشق حسين واز هدف والاي او… از سفير عشق مسلم ميگفتم و از جوانمردي عباس از عطش ميگفتم واز فرزندان حسين از علي اكبر وسكينه از رقيه و علي اصغر شيش ماهه وازديگر كودكان… از حضرت زينب ميگفتم و از صبوري ها وسخنان كوبنده اش از امام سجاد ميگفتم واز سخنان زيبايش در برابر يزيديان… از آتش زدن خيمه ها و شهادت حسين وياران با وفايش از عشق و دل دلدگي،ازنماز و ايمان از تقوا وايثار و حجاب… از دشمنان جاهل امام حسين واز بي حرمتي ها كه در حق حسين و اهل بيتش ويارانش روا داشتند.و خلاصه از حق وحقيقت واز باطل و ظلم… صداي ناله و فريادم به جهانيان رسيد .

واما عده اي به ناله هايم ناله زدند و سفير عطش شدن و بعضي شنيدند وبه فراموشي سپردند و عده اي به دشمني پرداختند…

اما من به كار خودم ادامه ميدادم وبا خود ميگفتم راست است كه ميگويند كه هركس ميگويد حق … ميگويد خدا … سركوبش ميكنند و در آخر قصد جانش ميكنند!

اما من همچنان تا پاي جان مي ايستم وبا توكل به خداي عزيزم وتوسل به اولياي خدا تا آخرين نفس همچون كربلاييان در راهم ثابت قدم خواهم ماند، تا به مقصود برسم.

هر وقت خسته ودل شكسته ميشوم به گوشه اي ميروم وبا امام زمانم درد دل ميكنم وامامم هميشه مرا آرام ميكنند . تا هرگز از پا نايستم تا روزي كه امام زمانمان بيايند و دل ما را به آمدنشان شاد كنند .ان شاالله.

مثل هميشه منتظرم آه ميكشم/چون انتظار يوسف از اين چاه ميكشم/در عالم خيال مسير عبور را/در امتداد سبز همين راه ميكشم/آقا بيا كه فصل غريبي است نازنين/آقا بيا زغصه تورا آه ميكشم/ جاي گلايه نيست كه دوري گزيده اي/هرچه كشيدم از دل گمراه ميكشم…

س.مسیبی

 نظر دهید »

عمریست که در تاب و تب وصلم من

10 دی 1390 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ

دیشب به خیال خود تورا می دیدم

یک شاخه گل ازباغ رخت می چیدم

اینگونه شنیدم که خالی داری

برگوشه لب خال سیاهی داری

من شاخه گل زیارتت را چیدم

اما عرق شرم به رویم دیدم

عمریست که در تاب و تب وصلم من

از باده وصل تو دلا مستم من

در خواب و خیالم پی تو می گردم

بر دور تومن  بینم اگر، می گردم

یک لحظه فقط قدم به چشمم بگذار

اینقدر مرا چشم به راهم نگذار

من خود به حجاب بینمان آگاهم

با اینهمه من تورا گدا در راهم…


حبیبه عباسی

تخلص کوثر

 نظر دهید »

ظهر عاشورا ....

08 دی 1390 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ

آفتاب هم آن روز نمی خواست سر برآورد ؛ می دانست اگر طلوع کند سر مولایش بر سر نی خواهد رفت اما به ناچار سر برآورد و ظهر عاشورا شد . وجود مقدس امام وضو به خاک ساختند و عزم نماز کردند ؛ چرا که مهریه ی مادرش زهرا ( س ) را به رویش بسته بودند و از طفلانش دریغ کرده بودند . و ارباب زمزمه ی دلنشین پرستش بود که در هنگامه ی وصال از زبانش جاری بود و روح عطشناکش را از شهد شهود سیراب می ساخت ؛ دیگر لب تشنگی را حس نمی کرد . آخر ارباب معراجش را در رکوع و سجود و قیام و قعود می دید مگر نه اینکه سبب قیامش نماز بود و امر بر معروف و نهی از منکر ! این اسوه ی پاکی و پرستش همواره بر این عبادت شگرف عشق می ورزید و  در راه احیای آن به استقبال هر گزندی می رفت . و حال ! نماز در ظهر روزی که شور و شوقش به شهادت بود و به عشق پر کشیدن به سوی معبود پر پروازش را گشوده بود .

امام ؛ در فوران تیر ایستاد ؛ تشنه اما سیراب ، گریان اما خندان ، خاکی اما افلاکی …

اصحاب باوفایش که با دوست پیمان پاکی بسته اند برای پاسداری از مولا سینه ی خود را سپر کرده و فوج تیغ و سنان را به جان می خریدند و تن از صدمه ی ضربات تیر چاک چاک کرده بودند اما لرزه ای بر اندامشان نمی آمد ؛ اینان هم آنانند که بهشت را هم بی حسین ( ع ) نمی خواهند .

الله اکبر !!! تیرها به سمت و سوی امام روانه بود اما او چنان غرق در جمال و جلال یار بود که هرگز هراسی بخود راه نداد ؛ چرخش زبانش تنها « الهی مَن لی غیرک » است ، چشم هایش جز خدا را نمی دید چرا که او پاره تن علی ( ع ) است که تیر در نماز از پایش برون کشیدند و جگر گوشه ی زهراست که مدینه از نمازش درخشنده بود ، تیرها از چهار سو می آمدند امام امام همچنان غرق در عبادت ! یلان سپاه دشمن ، متعجب از این همه شکوه و جلوه اما چه سود می دیدند و نمی دیدند می شنیدند و نمی شنیدند آخر قلب سیاه را چه به فرزند مصطفی ( ص ) ؟ .

آقا ! جبهه ی پر ز نورش را بر خاک گرم کربلا نهاد ، طعم نور را چشید دیگر تشنه نبود ، سر تا پایش درخشان گشت و صحرای کربلا غرق در روشنایی !

اربابم چونان ساز بی صدای پر آهنگ که عطر یار و جلوه ی نگار را می شناسد ، اشک در چشمانش حلقه می زند ، دل را پاک باخته ، هم شور شهادت دارد و هم درد فراق یار و هم در آرزوی دیدار مجدد پدربزرگش محمد مصطفی ( ص ) ، در نهایت دست از جان شسته و فریاد بر می آورد :

« الهی رضیتُ بِرِضاک و تسلیماً لِأمرک ؛ خدایا راضی ام به رضایت ، تسلیم امر تو هستم »

خدایا ً تو خود می دانی که قیامم از برای توست و شهادت و خونم تقدیم توست پس این هدیه ی ناچیز را از من قبول بفرما و مرا به دیدار جدم محمد مصطفی رهنمون شو و تاوان خونم را تا قیامت بر این بی درد مردم نگاه دار و از همه ی جهانیان برایم لبیک بخواه .

« لبیک یا حسین ( ع ) »

زینب حسین پور طلبه پایه 4

 1 نظر

عطش 10

07 دی 1390 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ

به نام خداي شهيدان

يزيد لعنة الله عليه با تاج ولباسي گران قيمت بر روي تخت نشسته  بود و در مقابلش سر مبارك سيد الشهداء

ديگر كارگذارانش نيز در اطرافش…

طرف ديگر اسيران كربلا بودند. حضرت زينب خطبه اي دندان شكن خطاب به يزيد وتمام يزيدياني كه بعدها به وجود خواهند آمد ايراد كردند ودر جاي فرمودند اي يزيد،آيا زنان و اهل حرم خود را پشت پرده نگه داشته اي و اهل حرم رسول خدا،كه تمام عمر چشم نامحرمي آنها را نديده، صورت هايشان را آشكار ميكني؟

يزيد توان پاسخ دادن نداشت واز شدت خشم به خود مي پيچيد؟ نگاه ميكردم و به خوبي با جان ودل  مي شنيدم.

با خود گفتم:حجاب، دوري از نگاه نا محرم،چقدر مهم است پس چرا ما ساده از كنارشان رد مي شويم!

چقدر عطش دارم عطش اينكه تمام اين درسهاي كه گرفته ام واهل بيت به من آموخته اند به ديگران برسانم.

ديگر طاقت نداشتم بايد همه ميفهميدند. چه را ؟ حقيقت را… حقيقت نبايد پنهان بماند. خانم زينب و آقا امام سجاد شرو كردند به رساندن پيام كربلا به تمام دنيا پس من چرا بايد ساكت بنشينم؟ نه هرگز، كربلا و شهيدان و اسيران و درسهايش را فراموش نخواهم كرد بايد به راه مي افتادم تا تمام دنيا حقيقت را با تمام وجود درك كنند.

اين را گفتم وبه به راه افتادم. اما دلم تنگ وشكسته بود وتا ابد از مصيبت سيدالشهدا و كربلاييان دل تنگ وشكسته خواهد ماند اما { به اين شكستگي ارزد     به صد هزار درست}

س.مسیبی

 1 نظر

السلام علیک یا اباعبدلله...

06 دی 1390 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ

سلام خدا بر …
السلام علیک یا اباعبدلله…

سلام بر اباعبدلله یعنی چی؟


خود سلام نامی از نام های خداوند است،اللهم انت السلام ومنک السلام…


خدایا تو سلامی وسلام هم از طرف توست،وسلام هم به تو بر میگردد،سلام نامی از نام های خداوند است.


خداوند خودش به دیگران سلام کرده(حجر /19)،وخدا به پیامبرش امر کرده که به مومنین سلام کند(انعام/54):"پیامبر ما وقتی مومنان نزدتو آمدند به آنها بگوسلام علیکم.”


پس سلام شد کلام خدا،پیامبر هم سلام را بکار بردلذا هیچ کس در سلام کردن بر پیامبر تقدم پیدا نکرده،وسلام کلام ملائکه هم هست(نحل32)،ملائکه وقتی سراغ مومنان پاک می روند تا قبض روحشان کنندبه آنها سلام می کنند،سلام کلام بهشتیان هم هست(یونس10)


پس وقتی سلام میکنی کار چه کسانی رو انجام میدهی؟کار خدا،پیامبر، ملائکه،فرشته ها وبهشتیان.


اللهم انت السلام ومنک السلام ولک السلام والیک یعود السلام…(بقیه اش رو در تعقیبات مشترکه نماز در مفاتیح الجنان پیدا کن وبخون ولذت ببر)

معصومه نادری

 1 نظر
  • 1
  • ...
  • 13
  • 14
  • 15
  • ...
  • 16
  • ...
  • 17
  • 18
  • 19
  • ...
  • 20
  • ...
  • 21
  • 22
  • 23
  • ...
  • 38

جستجو

موضوعات

  • همه
  • به قلم طلاب
  • کتیبه ها
  • سوالات محرمی

آرشیوها

  • آذر 1395 (2)
  • آبان 1395 (2)
  • مهر 1395 (1)
  • دی 1390 (99)
  • آذر 1390 (83)
  • بیشتر...

پیوندها

  • تاریخ نگار محرم
  • شور و شعور حسینی
  • جشن وبلاگی فجر
  • جانم فدای امام علی النقی علیه السلام
  • نامه ای به روح الله
  • ده ختم قرآن به نیت «رفع مهجوریت قرآن»
  • ختم هفتاد و دو زیارت عاشورا
  • ریحانه
  • بزم فرات
  • ختم سي هزار زيارت عاشورا
  • تجربه های رمضان
  • یار مهربان
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس