• خانه 
  • تماس  
  • ورود 

محرم خداحافظ

04 دی 1390 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ

ای ماه اگر چه حلال است یک نظر …

 

اما خدا کند که نبینم هلال تو

محرم خدا حافظ

هنوز غمت به دل عزیز فاطمه سنگینی می کند دیگر سینه اش توان غصه های صفر را ندارد کاش زمان متوقف می شد کاش هلال ماه صفر از شرم هرگز قد راست نمی کرد.

ای ماه نمی دانم برسلام بگویم یا نگویم

آخر یک ماه و این همه غم…شهادت نازدانه حسین، دیدار زینب و حسین در اربعین، رحلت پیامبر مهربانی، شهادت کریم آل عبا و شهادت امام رئوف عالم آل عبا

السلام علیک یا بقیةالله  آجرک الله

برای سلامتی دل مهدی فاطمه صدقه یادتان رود.

مریم صداقتی

 1 نظر

آخر محرم

04 دی 1390 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ

مشکلات بشر از زمانی آغاز شد که حضرت زهرا (سلام الله علیها)بدست شقی ترین بشر روی زمین به شهادت رسیدند وبه همین خاطر مظلومیت او تا ابد باقی ماند و بی بنیادترین افراد روی زمین که دیگر نام و نشانی از آنها باقی نیست به خودشان اجازه دادند که با حق در مقابل باطل مبارزه کنند  آه از ان کوفیان بی وفا که دنیا و ظواهرش آنها را فریب دادو سلب توفیق از خودشان  برای به اوج رسیدن را کردندآری حسین (علیه سلام ) فرزند همان مادری است که برای دفاع از حق شربت شهادت را نوشیدند  و آن تربیت خدا پسندانه این نسل را ادامه داد و امروز  آخرین روز محرم است درست که امسال محرم هم تمام شد و محرم برای شیعه هیچ وقت تمام نمیشود  تا منتقم آل عبا بیاید تا دل شیعه به آرامش برید. 


لیلا جمعه

 نظر دهید »

زمین شرمنده است!

04 دی 1390 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ

زمین شرمنده است؛ سالهاست.

شرمنده روی عباس که سنگینی دست ها و بعد از آن بدن شریفش را فهمید اما برایش نرم نشد تا هنگام زمین خوردن سرش به درد نیاید؛

شرمنده روی حسین که گام های پست تر از پست، ملعون تر از ملعون را روی خود نگه داشت و آن را در خود فرو نبرد تا …؛

شرمنده روی دخترکان حرم که خارهایش پاهای ظریف و لطیفشان را آزرد و او فقط می نگریست؛

شرمنده روی رباب که او فقط صدای طفلش را شنید اما نتوانست چشمه ای زیر پایش بجوشاند تا سیرابش کند؛

شرمنده روی زینب آن هنگام که روی تل آمده بود؛ آن هنگام که دنبال دخترکان حرم می دوید؛ آن هنگام که بالای نعش برادر رسید؛ آن هنگام که، آن هنگام که … آه! چقدر زمین شرمنده روی زینب است.

فاطمه قربانی-طلبه پایه دوم


 1 نظر

شب آخر

04 دی 1390 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ

 

من زينبم برادر !

اينك در اوج طاقت ايستاده ام ، برفراز قتلگاه

من همانم كه ديشب درانهدام طاقت بودم

وقتي صداي سلول سلول نفس هايت را از گلوگاه خيمه مي شنيدم

توشهادت تلاوت مي كردي واز كشف جاودانگي مي گفتي

ازنمناكي گونه ها بعد ازعروجت

آن لحظه حس كردم شاهكار طاقتم چاقو خورد

آري ! منم من اولين سوگوار حرمت

گفتمت : « آه ! مولا نخوان ، نخوان مرثيه رفتن را

نخوان ، نخوان اين صعوبت خانمان سوز را

نگو كه مرا با وجاهت كربلا سياه پوش مي كني

برادر آرامم نكن ، بگذار بگريم

دستت را برقلبم مگذار ،بگذار بسوزد ، بگذار آتش بگيرد

من را همين امشب  فرصت است براي مويه وگريه

تيغه ساطور صبر ، هستي ام را مي خراشد برادر

جامه پاره نمي كنم براي مرگ

صورت نمي خراشم براي شهادتت  مولاي من

مگرنه سهم من صبر است ؟

اما … بي تو نمي دانم مي توانم يا نه »

صدايت را مي شنوم هنوز !

صدايت هنوز زيباترين ملودي خداست

اين منم سايه تنهايي تو ياحسين

برخيز وببين استواري ام را

زمان انجام رسالتم فرارسيده است

من خواهم رفت

اما بي تو تبسم حرام خواهد بود

بعد ازتو اي صراحت مكرر ، آفتاب وماه چه حقيرانه نورمي پاشند

بي تو، دنيا ، تمام نماي ويراني است

گل هميشه بهارم

نام توزيباست  ، محراب توزيباست

وحتي عروجت زيباست

ومن درانتهاي عروجت جز جمال وزيبايي نمي بينم .

خديجه آلبوغبيش -طلبه پایه پنجم


 1 نظر

عطش 7

04 دی 1390 توسط پشتیبانی 2 کوثر بلاگ

به نام خدای شهیدان

ظهر عاشوراست، شرایط برای امام حسین و یارانش بسیار سخت شده بود.هنگام نماز ظهر ش ،یکی از یاران امام

حسین علیه السلام نزد امام می آید وهنگام نماز را اعلام میکند.

امام برای آن شخص دعای میکنند و به همه اعلام می کنند که برای نماز آماده شوند.

یک نفر از یاران با وفای امام جلو امام می ایستد تا امام نماز را شروع کنند،از طرف یزیدیان همچون باران تیر می

آمد.امام تکبیر گفتند و وارد نماز شدند من نیز به آقایم اقتدا کردم و تا آخر عمر به ایشان اقتدا خواهم کرد به یاری خدا…

دشمنان نماز امام را باطل میدانستند. وه، که چقدر جاهل بودند. نماز با شکوهی بود با اخلاص وعین توحید و عبودیت…

آن شخصی که جلو امام ایستاده بود با صبر تمام برای حفاظت از امام زمانش ایستاد. با خودم گفتم آیا میشود ما نیز

مانند او برای اماممان فدا شویم؟

نماز تمام شد و آنکه جلو امام ایستاده بود نفسهای آخرش را میکشید چه شهادت زیبایی…

امام به بالینش رفت و اورا در آغوش گرفت. به سختی به امام گفت: آقا و مولایم… آیا خوب وفاداری کردم؟

امام حسین فرمودند آری شهادت گوارایت باد. او لبخندی زد به دیدار خداوند شتافت.

چه  نماز وچه عروج زیبایی… چقدر عطش دارم… عطش همچون نمازی و همچون عروجی…

س.مسیبی

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 15
  • 16
  • 17
  • ...
  • 18
  • ...
  • 19
  • 20
  • 21
  • ...
  • 22
  • ...
  • 23
  • 24
  • 25
  • ...
  • 38

جستجو

موضوعات

  • همه
  • به قلم طلاب
  • کتیبه ها
  • سوالات محرمی

آرشیوها

  • آذر 1395 (2)
  • آبان 1395 (2)
  • مهر 1395 (1)
  • دی 1390 (99)
  • آذر 1390 (83)
  • بیشتر...

پیوندها

  • تاریخ نگار محرم
  • شور و شعور حسینی
  • جشن وبلاگی فجر
  • جانم فدای امام علی النقی علیه السلام
  • نامه ای به روح الله
  • ده ختم قرآن به نیت «رفع مهجوریت قرآن»
  • ختم هفتاد و دو زیارت عاشورا
  • ریحانه
  • بزم فرات
  • ختم سي هزار زيارت عاشورا
  • تجربه های رمضان
  • یار مهربان
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس